خاطرات متهم ردیف اول...

۸ مطلب در آذر ۱۳۹۴ ثبت شده است

۰۵
آذر

هم اکنون دارم درس می خونم واسه امتحان فردا. اینم تموم شه یکم استراحت کنم... البته فقط در حد چند ساعت!

شنبه شاگرد دارم ... تازه باید تمرینات سه سری درس رو حل کنم که واسه یکیشون تمدید گرفتم و رو اضطراره!

واسه تمرینات هم باید بشینم پای نرم افزار و کلی بخونم و از کار نرم افزار سر در بیارم!

تازه دوشنبه سه شنبه هم کلاس دارم از صبح تا عصر!

یک شنبه سه سنبه هم دانشگاهم از صبح تا شب!

و این یعنی تداخل ساعت تو روز سه شنبه!

از طرفیم شب اربعین (همین سه شنبه) نذری داریم و این نذر منم هست!

تازه باید تو این هفته حداقل دو جلسه کلاس واسه شاگردم بذارم. 

راجع به کارمم که باید حرف ها رو بزنیم و همه چیز واضح بشه!

از اون طرف امتحانات ترم در راهه و بسیار نزدیک تر از حد انتظار پس باید بشینم این همه درس روی هم جمع شده رو بخونم.

تازه این هفته قول دادم جزوه ام تو سایت واسه بچه ها میذارم :(( کامل هم نیست!

الانم کلی درس دارم و حوصله ام سر رفته:دی

اما باید روی قولی که به خودم دادم بمونم. هم قول خرید با مامان رو دادم هم قول بیرون رفتن با دوستان. نمیشه که بدقولی کنم میشه؟!

حالا دلم مسافرت هم می خواد وسط این همه شلوغ پلوغی:)))

پ.ن1: خیلی باحال بود که استاد از من در مقابل تی ای دفاع کرد:))) خیلی خوش گذشت

پ.ن2:خدا جون دمت گرم