خاطرات متهم ردیف اول...

۱۸
مرداد

فرض کن در حین رانندگی متوجه حرکت یک موجودی بسیار ضعیف در جوب میشی؛ انقدر حرکت ظریف بود و پشتت ماشین بود که امکان توقف همون لحظه رو نداشتی. حالا دو حق انتخاب داری: 1. راهت بکشی بری و به اون حرکت ظریف که ته قلبت نگرانی ایجاد کرد بی توجه باشی  2. دور بزنی برگردی تا ببینینی داستان چیه

 

اگر گزینه دو رو مثل من انتخاب کردی بیا تا ادامه داستان زندگی من.

وقتی رسیدم بالا سرش انقدر حالش بد بود که ترسیدم مرده باشه. حتی به تکه نون تازه ای که براش گذاشتم هم از شدت ضعف بی توجه بود. انگار منتظر مرگش بود.

حالا تو دو تا راه داری 1. چون جایی نداری ببری بهش برسی و هزار دلیل دیگه که هممون از نوع خودمون داریم یکم نون و آب بذاری کنارش و بری (حالا می تونی ته دلت کلی هم دعاش کنی یا تو پیجای حمایتی کلی بذاری فلانه و بیاین کمک و... )

2. می دونی تا همین الانشم کلی بهش ظلم کردن و کلی زمان از دست داده پس زمان تلف نکنی و برش داری تا کمکش کنی.

 

خب من اصلا اون موقع به گزینه ها فکر نکردم و غریزی گزینه 2 رو انتخاب کردم.

حالا چون شبه و هزار دلیل دیگه فعلا باید جایی نگهش داری تا برسونیش به کلینیک. همه میگن نمی مونه ولش کن بره یا کلی بهوونه که مریضی میاره مریض میکنه کروناست و ... . آیا باز هم از ادامه نجات یک زندگی ناامید نمیشید؟؟؟!

 

من ناامید نشدم. الان اون بچه 3-4 ماهه تنها و یتیم بستریه و تمام تلاشم رو می کنم که حالش خوب بشه. مهم نیست قضاوت شم. مهم نیست تعطیلاتم اونجور که می خواستم نشد. 

هرچند مهمه که الان به جای اینکه بعد چند وقت پیش خانواده ام باشم تک و تنهام و خانواده ام ازم به شدت دلخورن. برام خانواده ام از جونم مهم تره ولی اون بچه رو  نمی تونستم ولش کنم.

حیوانات بی پناه و بی سرپرست از مظلوم ترینان تو این زمونه اونم تو کشور عققب افتاده ما. تو دوره زمونه ای که هزینه درمانی سر به فلک کشیده و قدرت خرید مردم به شدت پایین اومده معمولا سخت پیدا میشه که کسی بتوونه از هزینه درمان این بچه ها بربیاد.

حالا با این حساب چرا چرا باید زخمیشون کنیم؟ اینا کم توسط شهرداری و این آدمای خیر ندیده کشته و آزرده میشن که ماهم باری بشیم بر دردهای این جسم نحیف و بی جانشون؟

قلبم آروم نداره.واسه اون حال داغوونش هنوزم نگران و پریشونم. نمی دونم وقتی غذا نمی خوره چیکار کنم و حتی نمی دونم بعد از بستری کجا بذارمش؟!

 

نمی دونم اینجا خواننده داره یا نه. نمی دونم با این گندی که تو اعتقادات مردم زدن هنوز اعتقادی باقی مونده یا نه. ولی خواهشا از کنار این موجودات بی پناه بی تفاوت رد نشیم.

همین!

۱۹
تیر

دیدی تنه بعضی درختا از تو پوک میشه؟ یا از داخل کرم خورده؟ دیگه نمیشه کاریش کرد. چون مشکل رسیده به داخلش

دیدی بعضی حیوانات مخصوصا سگا از چشماشون معلومه دیگه امیدی به ادامه ندارن؟ دیگه خسته شدن؟ همیشه از این نگاهشون می شکنم و تنم می لرزه. چون من کلا به امید زنده ام! و برای من ناامیدی یعنی تیر آخر!

 

اما دیگه خسته تر از اونم که ادامه بدم. هدفش این بود که کم بیارم و بکشم کنار! خب همینطورم شد.

من باختم. مثل کسی که وسط بازی قمار کل ورقاش رو میریزه رو میز و میره!

تو همین روزا جوری بذارم برم که هیچی ازم نمونه!

 

 

۱۹
تیر

حسادت اطرافیان داره دیوونم می کنه.

هرکاری کنم حسادت می کنن

سرکار همکار خانم و خونه خواهر!

بسه دیگه ولم کنید