خاطرات متهم ردیف اول...

کل مملکت فهمید!

سه شنبه, ۲۹ خرداد ۱۳۹۷، ۰۹:۴۹ ب.ظ
تو مراسمی یکی از فامیل های خیلی نزدیک جلوی ما و برادرش گفت چشمش یکی گرفته و ازش خوشش اومده!
هرچند لازم نبود بگه و بدون تذکر هم بین خودمون می موند ولی بازهم گوشزد کرد که بین خودمون باشه و اضافه کرد که کاش پیش برادرش نمی گفت و اون نمی تونه نگه!
یک ماه از ماجرا گذشت و کلا از فامیل بی خبر بودم! تا اینکه به واسطه یک مراسم دیگه دوباره باید به جمع فامیل برمی گشتم.
حرف تماما پخش شده بود و کاملا اشتباه هم پخش شده بود!!!! اصلا از کاه کوه ساخته بودند و تنها کسایی که بی خبر بودن همون مایی بودیم که اصل ماجرا رو می دونستیم:)))
امان از دهان لَق!