خاطرات متهم ردیف اول...

۱۲
ارديبهشت

خواب دیدم چیزی که مدت هاست گم شده و مادرم بهش احتیاج داره کجاست:)))

بلند شدم  وچون می دونستم که معمولا خوابم بعد دوباره خوابیدن یادم میره وی تخته وایتبردم نوشتم.

صبح به مامانم گفتم و دقیقا از همون جا وسیله اش رو پیدا کردم:)))



خودم کفم برید و حال کردم. خدایا دمت گرممم هوامونوو داشتی و داری و خواهی داشت:)

 هوای همه رو داشته باش:)