خاطرات متهم ردیف اول...

۵ مطلب در اسفند ۱۳۹۴ ثبت شده است

۱۳
اسفند
چهارشنبه ها کلاس عملی داریم... البته کلاس خودمونی فوق برنامه است و فقط برای بچه های گروه هست.

سر این کلاس یه حس همکاری و کمک به همدیگه دیده میشه. صمیمیت ها داره کم کم بیشتر میشه و کلا همو بیشتر می شناسیم. خیلی موقع ها از کسایی که انتظار یه رفتارایی رو ندارم رفتارهایی رو می بینم که متوجه میشم با وجود این همه تلاش و کاری که رو خودم و شخصیتم می کنم چقدر دچار قضاوت زودهنگام میشم...
اصلا انتظار نداشتم از کسی که از من خوشش نمیومد ولی وقتی فهمید یکی از قطعاتم کمه قطعه ای از خودش رو بهم بدون توقع و منت بده...
انتظار اینم نداشتم از کسی که فکر می کردم خیلی هوای همو داریم و خیلی دختر خوبیه موقع گروه بندی اسم تمام افراد رو اورد که تو گروهش باشند منهای من. باورم نمیشد اینجوری برخورد کنه!
و خیلی چیزای دیگه...
چند روز پیش واسه کاری که قبلا فرم پر کرده بودم باهام تماس گرفتن و امروزم دوباره زنگ زدن که برای همکار تایید شدید و خلاصه موافقت کردم که برم...دوباره فرمیو پر کردم تا بره واسه مراحل بعدی :)
موندم چجوری این همه کاریو که واسه خودم به وجود اوردم هندل کنم:)))
خدایا کمکم کن